جدول جو
جدول جو

معنی راست اندازی - جستجوی لغت در جدول جو

راست اندازی
(اَ)
عمل راست انداز. مستقیم انداختن. راست افکندن. انداختن بی انحراف و کژی، تیر انداختن بدقت. بهدف رساندن تیر: شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او (بهرام گور) معروف است. (مجمل التواریخ والقصص).
راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم
ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد.
عطار.
در نظر گاه راست اندازی
یغلقش (بیلکش) را به موی شد بازی.
نظامی.
ای همه ضرب تو به کج بازی
ضربه ای زن به راست اندازی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست انداز
تصویر راست انداز
آنکه تیر را درست به نشانه می زند، تیرانداز ماهر، برای مثال ز غمزه تیر و از ابرو کمان ساز / همه باریک بین و راست انداز (نظامی۲ - ۱۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست اندازی
تصویر دست اندازی
دست درازی و تجاوز به مال و جان کسی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ بَ تَ / تِ)
که مستقیم افکند. مقابل کژانداز، آنکه تیر مستقیم بنشانه رساند. که مستقیم بر هدف زند. کسی که تیر را بهدف بزند. مجازاً تیرانداز قابل:
ز غمزه تیر و از ابرو کمان ساز
همه باریک بین و راست انداز.
نظامی.
، صفت گستهم فرزند نوذر از پهلوانان داستانی ایران باستان: دیگر پسر نوذر بود پدر طوس و گستهم راست انداز. (مجمل التواریخ و القصص ص 27)
لغت نامه دهخدا
(دَ اَ)
تجاوز. غارت. تاراج. تطاول. تصرف بیجا. تعدی. تجاوز به مال و جان کسی. دست درازی.
- دست اندازی کردن، تجاوز کردن. تعدی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از دست اندازی
تصویر دست اندازی
تجاوز، غارت، تاراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست اندازی
تصویر دست اندازی
((~. اَ))
تعدی، تجاوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راه اندازی
تصویر راه اندازی
تاسیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تجاوز، تخطی، تطاول، تعدی، تعرض، دست درازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد